افسوس...............
یادم رفته بود که از نبودت به خواب پناه بردم
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی می گریند که خود آزادانه زیست
و اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفسی گامی به تو نزدیک تر می شوم . . .
شرافت مردهمچون بکارت یک زن است،اگریک بارلکه دارشد دیگرهیچ چیزجبرانش رانمیتواند. بمان کاری بکن!کاری نکن تا بمانی...
* «آگاهی "نعمتی است که خدا به هرکس داده کاش نگیرد و به هر کس نداده کاش ندهد.(فلسفه انسان)»
* «در داستان خلقت است که مسئولیت معنا پیدا میکند و اینکه عشق و عقل هر دو باید دست اندر کار باشند تا آدم بیدار شود و به بینایی برسد.»
* «کسی که راه را غلط رفته، اگر درست راه برود، زودتر ممکن است راه درست را بیابد تا آنکه در راه درست، غلط راه میرود.»
* «به سه چیز تکیه نکن ، غرور ، دروغ و عشق ... آدم با غرور میتازد ... با دروغ میبازد و با عشق میمیرد»
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود...
حرفهائی هست برای نگفتن
و ارزش عمیق هر کسی
به اندازهی حرفهائی است که برای نگفتن دارد!...
و چه بسیارند کسانی ک همیشه حرف میزنند بی انکه چیزی بگویند وچه اندک اندکسانی ک حرف نمیزنندامابسیار میگویند...
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
**********
پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما · اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است ********** هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش. ********
**********
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست
برگشتن برای من طاقتفرساترین کار دنیاست.آنها که با من همسفر بودهاند میدانند و دیدهاند که وقت برگشت توی جاده صورتم را میچسبانم به سردی شیشهی اتوبوس و ناامیدانه نگاه میکنم به تیرهای چراغ برق که تند و مورب از برابرم میگذرند و من برای ایستادنشان کاری از دستم ساخته نیست...برگشت به اینجا و نوشتن در اینجا هم حکم همان لحظهای را دارد که کلید را توی قفل میچرخانم و بعد از یک سفر چند روزه وارد چهار دیواری میشوم که همه میگویند هیچجا مثلش پیدا نمیشود، خانه!و عجیب است که من از این واژهی خانه سخت بیزارم و سخت گریزان.خانه برای من یعنی ثبات، رکود، مرداب، ایستا بودن ثانیهها و انجماد لحظات...خانه یعنی بیاتفاقی محض، یعنی روزمرگی صرف، یعنی همان ظرفها، همان لیوانها، همان کتری و قوری گل گلی، همان پتوی آبی و همان پنجرهی نیم قد که کنارش خیره میشوم به افقی که دیوارهای سیمانی از من دریغش کردهاند.... گاهی خیال میکنم شاید در زندگی قبلیم کولی آوارهای بودهام سرگردان در دشتهای فراخ و بیابانهای سوزان با صورتی آفتاب سوخته و لبهایی ترک خورده که روزی باد شال بنفش تیرهاش را با خود برد و او زیر سایهی تنها درخت پیر با چشمانی باز، برای همیشه به خواب رفت...تا ابد....
دعوتت بانگ اذانی است که می خواندمان
کربلای تو نمازی است که پایانش نیست
دستتان اگر به آسمان رسید ما را از دعا فراموش نکنید...
زیبا سلام..
زیبا...
هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم تا رو به آفتاب بشوید دلتنگی مرا
زیبا....
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دلها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که طری بالایت در تند باد عشق نلرزد
زیبا...
آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس میکنم..
آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
زیبا...
چشم تو شعر، چشم تو شاعر است..
من دزد شعرهای چشم تو هستم.
زیبا...
کنار حوصله ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می شوم
زیبا...
ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق من بر من ببار
بر من ببار تاکه برویم بهار وار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم برحول این مدار
زیبا...
تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کردم
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا...
گاهی یک لبخند می شود اندازه همه خوشی های دنیا.
گاهی برق یک نگاه از همه دارایی های دنیا ارزشمندتر است.
گاهی گرمی یک قلب که برای تو می تپد گرمای ظهر مرداد را به دل سرمای آذر
هدیه می کند.
گاهی تکرار هزار باره دوستت دارم،شیرین ترین واژه تکراری دنیا می شود.
این روزها بیشتر از همه روزهای عمرم احساس خوشبختی می کنم..
وقتی تو باشی همه دنیا در دستان من است.
چشمانت خورشیدی است که روزی هزار بار طلوع می کند..
خدا را شکر که هستی.
خدایا ....لیاقت شکرگزاری را از من مگیر.